چهارشنبه ۲۲ دی ۱۳۸۹
من اهل بهمنم
لحظه ای نیست که نباشی
مثل هوا، اکسیژن
انگار نفسم شدی
امابالا نمیای
وقی آب باریکه ای بودی ،گرم
توی مشتم ریختمت
داغ بودی، دستم تاول زد
من اهل بهمنم، برف و تگرگ و بارون…
سعیده
جمعه ۱۷ دی ۱۳۸۹
نباید ها...
چرا ما ادما گاهی کسای رو دوست داریم که نباید...
وابسته ی کسای میشیم که نباید...
کسای دوستمون دارند که نباید...
یا کسای که دوستشون داریم و دوست داریم باهاشون باشیم نباید....
چرا گاهی همه ی نباید ها یه جا جمع میشن؟
چرا به نباید ها می رسیم؟
یه روز که این نباید ها هنوز زیر ابرا بودن اومد. آهسته ی آهسته
و یه روز که حضورش رو کاملا حس کرد ابرا باریدن
نباید ها رو ریختن سرش و اون هم با تمام وجودش اونها رو حس کرد لمسشون کرد
این وسط مقصر کیه؟
شاید خودش. باید یه نگاهی به آسمون می انداخت که متوجه ابری بودنش می شد ...
شاید هم تقصیر اون بود .اونی که هیچ اعتقادی به نباید ها نداشت .
فروید میگه شخصیت انسان شامل خود .فراخود و نهاده .مثل اینکه اون فقط نهادش فعال بود و گاهی هم خودش...انگار فراخودی نداشت ...
و شاید باز هم به قول فروید در حال واپس زنی خودش بود .
چرا نباید ها شکل می گیرن؟
به خاطر فراخود
چرا بعضیا فراخودشون از کار می افته؟
به دلیل اینکه نهاد انگیزه بیشتر ی داره.
فراخود که میدونین چیه؟یعنی وجدان اخلاقی...
...
پی نوشت:به کسی توهین نشه...درسامو مرور کردم...![]()
سعیده
دوشنبه ۶ دی ۱۳۸۹
وقتی باعث میشیم یکی گناه کنه....
سلام
همین چند لحظه پیش یه جمله ای توی فیلم حلالم کن شنیدم خیلی برام جالب بود.
گفت: اگه بیگناهی ام زودتر ثابت نشه حقم میفته گردنش....
یعنی دوست داشت که زودتر ثابت بشه بیگناهه که بیشتر ازاین پشت سرش حرف نزنن باعث بشه حقش بیفته گردن ادمایی که دارن گناهش رو میشورن...
همون لحظه یاد یه جمله ای افتادم که می گفت :ما نباید کاری کنیم که شبهه ای ایجاد کنیم و باعث بشیم دیگرون فکر کنن ما گناهکاریم و ...بعد هر چی که پشت سر یه ادم گناهکار میگن پشت سر ما هم بگن.
به نظر من این یه جور دفاع از خودمونه قبل از اینکه کسی بخواد به رفتار ما انگ گناه بزنه.
یا شاید بشه گفت که یه جور انسان دوستانه عمل کردن یا ...نمیدونم
نمیدونم چرا دین ما این کارو از ما خواسته ولی به نظرم کاره خیلی قشنگیه...
نظر شما چیه؟